سيد جمالالدين اسدآبادي , قهرمان نهضت هاي اسلامي(بخش اول)
استاد سيد غلامرضا سعيدي
مقالهاي را كه در اينجا ملاحظه ميكنيد در واقع فشردهاي از يك گفتگوي مفصل با استاد سيد غلامرضا سعيدي درباره شخصيت «سيد جمالالدين اسدآبادي، قهرمان نهضتهاي اسلامي» است. گفتگو با ايشان كه از 60 سال پيش با انديشهها و افكار سيد جمالالدين آشنا بوده و از نيم قرن پيش به كشورهاي اسلامي سفر كرده و آثار و نتايج كوششهاي سيد جمالالدين را از نزديك مشاهده نموده است، ضروري مينمود...
اين گفتگو، دو بخش ديگر، يكي درباره علامه اقبال لاهوري و ديگري درباره مرحوم آيتالله كاشفالغطاء نيز دارد كه چون مربوط به موضوع مقاله نبود، از نقل آنها خودداري شد.
***
استاد محترم، در گفتگوي پيشين درباره مرحوم مدير نراقي سخن گفتيد و خاطرنشان ساختيد كه او در شكل گرفتن عقايد مذهبي و اجتماعي شما نقش مؤثر داشت. لطفاً در اين باره توضيحات بيشتري بفرمائيد.
بطوري كه گفتم من در اوائل مشروطيت در بيرجند مشغول تحصيل بودم استاد بزرگ ما مرحوم مدير نراقي بود كه مردي صاحب فضل و با اطلاع بود... سالها پس از پايان تحصيلات دوباره با مرحوم مدير در تهران تجديد عهد كردم.
با ديدار و مصاحبت مجدد اين مرد، بسياري از حقايق زندگي پر افتخار وي براي من كشف شد، معلوم شد اين مرد پرتلاش، در سنين پيش از 20 سالگي در همه كورانهاي سياسي دوران سيد جمالالدين بوده و حتي در فعاليتهاي زيرزميني ـ كه آزاديخواهان آن روز داشتند ـ همكاري داشته است.
مرحوم «مدير نراقي» را به قطع ميتوان مردي جامع، عالم، آگاه به مسائل و موضوعات مذهبي و برخوردار از حميت ديني و غيرت اجتماعي دانست. او در حدود 60 سال پيش به بيرجند آمد و به تدريس پرداخت. چون در سالهاي اول و دوم درك ما اقتضاي مسائل اجتماعي را نداشت، او در طي بياناتي به تشريح مسائل اجتماعي ميپرداخت و ذهن ما را با مسئله مشروطيت و آزادي آشنا ميكرد.
در ميان كساني كه گردانندگان اصلي مشروطيت بودند و او نام آنها را بيش از ديگران ميآورد، سيد جمالالدين بود. او ميگفت: سيد جمال در آن روزهائي كه در ايران به سر ميبرد، همه حرفهايش بر اين محور دور ميزد كه زورگويي و خودكامگي بايد از بين برود و عدالت جاي آن را بگيرد.
مدير نراقي مرحوم سيد جمال را بهتر از هر كسي شناخته بود و توصيفي كه از او ميكرد تأثرانگيز بود. حتي به خاطر دارم كه ماجرائي را از اين مرد نقل ميكرد كه او را با چه سختي و زجر و عقوبتي در زمستان از حضرت عبدالعظيم بيرون كشيده و طرد و تبعيد كردند و به طرف «خانقين» بردند و ما در حين نقل ماجرا گريه ميكرديم و با سوابق ذهني كه استاد ما در فكر من و امثال من گذاشت، جمالالدين را به عظمت ديديم. در آن هنگام مجلاتي كه از مصر ميآمد و تفسيري را كه سيد رشيد از درسهاي استادش شيخ محمد عبده آموخته بود، در اختيار ما قرار ميگرفت و مطالب آنها را به ما ميفهمانيد، شيخ محمد عبده كه چنين مرد بزرگي شده است، شاگرد سيد جمالالدين بوده است. مرحوم مدير ميگفت كه من چند شماره از مجله عروه الوثقي را كه جمالالدين و شيخ محمد عبده در پاريس مينوشتند، در تهران ديده و خواندهام و قسمتي از مضمون مقالات چاپ شده را براي ما شرح ميداد.
در سال پنجم و ششم كه طبيعي و زيستشناسي نيز ميخوانديم صحبت از كتابهاي «شبلي شميل» زيستشناس عرب به ميان آمد كه آن كتابها را در خارج از كلاس ميخوانديم. در آن كتابها مسئله تكامل و حرفهاي «داروين» مطرح شده بود كه اذهان ما را مشوش ساخته بود. خوشبختانه كتابي تحت عنوان «الردعلي الدهريين» از مرحوم سيد جمالالدين به دست ما افتاد كه آن را در حيدرآباد دكن نوشته بود. درست خاطرم نيست كه ترجمه عربي كتاب را ميخوانديم و لذت ميبرديم يا متن فارسي آن را.
بههرحال ما از آنجا، جمالالدين را شناختيم كه تاكنون هم من كسي را سراغ ندارم كه در آن زمان مانند سيد جمال از نظر علمي اين چنين مستدل به داروين پاسخ داده باشد. اين بود كه هم از نظر علمي و هم از جنبه اجتماعي و سياسي، شخصيت جمالالدين در ذهن من و امثال من تأثير بسزائي داشت. بطوري كه در همان تاريخ و يا سالهاي بعد در جائي ميخواندم، گزاف نخواهد بود كه اعتراف كنيم مرحوم جمالالدين در آن جلسات اوليهاي كه در مصر تشكيل شده بود مصريها را بكلي عوض كرد.
لرد كرومر Lord Cromer مأمور عاليرتبه انگليس در مصر به مقامات عالي انگلستان گزارش داد كه اگر سخنان اين درويش ايراني! (اصطلاحي كه كرومر به سيد داده بود) ادامه پيدا كند، جنبش و نهضت صدر اسلام دوباره تجديد خواهد شد و اين مطلب در اسناد سياسي وزارت امور خارجه انگلستان منعكس است. غير از نيچريه يا ناتوراليسم، كتاب ديگري از سيد در سالهاي بعد خواندم به نام «تتمه البيان في تاريخ الافغان» كه اين كتاب هم از آثار برجسته آن روز سيد جمال بود. خلاصه، آشنائي ما با او كه در افق فكر و نحوه انديشه و نگاه من به اسلام تأثير كرده بود، در نتيجه تشريح مرحوم مدير از شخصيت سيد جمالالدين بود.
اخيراً معدودي از قلم به دستان مغرض در مجلهاي حملاتي به سيد ميكنند و به اصطلاح خودشان سعي دارند وي را عامل كشورهاي اروپائي معرفي كنند، نظر شما در اين مورد چيست؟
با اينكه بنده نميخواهم نسبت به هيچكس بدبين باشم و خدا نكند كه اگر عالماً و عامداً تهمتي بر كسي وارد بياورم، ولي از مجموع آنچه كه راجع به سيد از 60 سال پيش در نوشتههاي انگليسي، عربي و فارسي خواندهام و از هر كس و هر جا مطالبي شنيدهام استنباط كردهام كه سيد جمالالدين يكي از مظلومترين مشاهير جهان است.
خدا بر عمر آقاي محيط طباطبائي بيفزايد كه جملهاي را جزو خاطراتش نوشت كه گوئي از سوز دل من ناشي است. آنجا كه ميگويد:
«در تاريخ بشر، صرفنظر از انبياء و بزرگان، سيد جمالالدين از مظلومترين شخصيتهاي علمي و اجتماعي است. برداشتي كه از اوضاع اجتماعي كشورهاي شرق داشت، هيچ قهرماني نداشت، اما با اين وصف در زمان حيات خود مظلوم بود و پس از حيات نيز به صورت ديگري مظلومتر.» (1)