یادی از استاد مسلّم حوزه های علمیۀ تبریز مرحوم حاج میرزا کامران (رضوان الله علیه)؛
هفتاد سال تدریس، تحقیق و تبلیغ
حجت الاسلام و المسلمین آقای الوانساز خویی
نزدیک ظهر روز یکشنبه 19 آبان ماه 1398ش گوشی همراه به صدا در آمد. پشت گوشی یکی از دوستان عزیزی بود که خبر دادند استاد حاج میرزا کامران بدرود حیات گفتند. از شنیدن این خبر بسیار متأثر شدم و به یاد روزهایی افتادم که در محضرشان به شاگردی می نشستیم و غرق در بحث های علمی استاد می شدیم. استاد از تبار عالمان و استادان بی ادعایی بود که عمر عزیز خویش را در ترویج دین و نشر معارف الهی و تربیت طلاب علوم دینی سپری نمود و بیش از هفتاد سال در حوزه های علمیۀ تبریز چونان خورشید تابان نورافشانی کرد و تشنگان علوم دینی را به سر منزل مقصود رساند. به منظور تجلیل از خدمات علمی، درسی و تبلیغی این عالم ربانی و با یادآوری خاطرات دوران حضور در محضر استاد، گوشه هایی از حیات پُربار این استاد برجسته را ورق می زنیم و به روح بلندشان سلام و درود می فرستیم.
استاد معظم مرحوم حضرت حجّت الاسلام و المسلمین حاج میرزا کامران ملازاده مشهور به «حاج میرزا کامران» فرزند حسن فرزند ملا اسماعیل فرزند ملاحسین در سال 1346ق (1307ش) در روستای گویجه سلطان از توابع شهرستان ورزقان، واقع در استان آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود. اجداد وی از علمای دین و از مروجین شریعت نبوی صلی الله علیه و آله بودند که در زادگاهشان به تبلیغ دینی اشتغال داشتند که سابقۀ روحانیت در این خاندان به دویست سال می رسد.
معظم له تحصیلات ابتدایی را در خدمت آقا میرزا اباذر و میرزا جبرئیل ایرانی سپری کرد و سپس به مدت سه سال در زادگاهش به تدریس پرداخت. در سال 1322ش به حوزۀ علمیۀ تبریز مهاجرت کرد و پس از سکونت در مدرسۀ صادقیه، کتاب های صرف میر، صمدیه، انموذج، سیوطی، حاشیۀ ملا عبدالله، معالم و مطول را در محضر حضرات آیات و حجج اسلام: میرزا قدرت کلاقای، میرزا ابوالفضل علمایی، میرزا محمدعلی اهری، میرزا صادق هریسی، میرزا عزیز سرابی، میرزا محمود انصاری، میرزا علی اکبر مرندی و سید محمّد حسن الهی طباطبایی خواند و سپس در جلسات علمی حضرات آیات: میرزا عبدالله مجتهدی، سیّد مهدی انگجی، سیّد ابراهیم دروازه ای، شیخ حسین شنب غازانی، سیّد ابراهیم میلانی، سیّد علی مولانا، شیخ هدایت غروی، شیخ صادق مدرس (رسائل و مکاسب) و سیّد هادی خسروشاهی حاضر گردید و با وجود فقر شدید سال های متمادی از خرمن دانش آنها خوشه ها چید.
ایشان پس از اتمام دروس سطح، راهی حوزۀ علمیۀ قم گردید و در بین راه همۀ وسایل او به سرقت رفت و دست خالی وارد قم شد. در قم پس از موفقیت در امتحان مکاسب، در مدرسۀ حجتیه اقامت گزید و نزد آیت الله حاج میرزا باقر مرندی و آیت الله میرزا علی مشکینی به تکمیل تحصیلات پرداخت. اقامت وی در حوزۀ علمیۀ قم به درازا نکشید و به علت برخی گرفتاری های شخصی به تبریز بازگشت و در حوزۀ علمیۀ تبریز نزد آیت الله حاج میرزا فتاح شهیدی، آیت الله حاج میرزا احمد اهری و آیت الله حاج میرزا عبدالله مجتهدی تبریزی به تحصیل دروس خارج پرداخت و در این خصوص بیشترین بهره را از محضر آیت الله مجتهدی تبریزی برد و مورد توجه مخصوص آن استاد بزرگوار خویش بود. (1)
سختی های دوران تحصیل
حضرت استاد گاه گاهی از دوران سخت و مشقت بار ایام تحصیل خود یاد می کرد. حجره های نمناک و مرطوب، نبود آب سالم و بهداشتی، نبود مواد آذوقه و خوارکی به اندازۀ کافی، گرسنگی مداوم در طول هفته، بی خبری از خانواده در طول سال و... بخش هایی از مشکلاتی بود که حضرت استاد گاهاً به بیان آنها می پرداخت. امّا در ادامه می فرمود: با وجود همۀ سختی ها و مشکلات شکننده هیچ وقت دست از تحصیل برنمی داشتیم و به جدیت هر چه تمامتر در جلسات علمی اساتید حاضر می شدیم و مباحثۀ بین الاثنینی هیچ وقت ترک نمی کردیم. ایشان در مورد سختی های تحصیل که فراروی طلاب علوم دینی بود، می فرمود:
آن زمان حوزۀ علمیۀ تبریز با وجود فقر شدید و ناداری که در بین بیشتر طلبه ها و اهل علم حاکم بود، از روح علمی و معنوی بالایی برخوردار بود و طلبه ها با جدیت هرچه تمام تر به مباحث علمی می پرداختند. وجود حجره های نمناک و مرطوب و آب شرب غیر بهداشتی هرگز طلبه ها را از هدف اصلی خویش که همانا تحصیل، تبلیغ و ترویج علوم اسلامی بود، بازنمی داشت.
تدریس
حضرت استاد از استادان مسلم فقه، اصول، ادبیات و منطق در تبریز بود و بیش از هفتاد سال بر مسند استادی تکیه زد و کتاب های مختلف حوزوی را بارها تدریس نمود. ایشان می فرمود: هر کتابی که از استاد درس می گرفتم، آن را بر طلاب دیگر تدریس می کردم و هیچ وقت از تدریس دست نمی کشیدم. در اثر تدریس های مکرر احاطۀ کامل بر کتاب های حوزوی داشت و بیشتر متون درسی را از حفظ می خواند و به شرح و بسط آن می پرداخت. معظم له می فرمود: بیش از پنجاه بار شرح لمعه را تدریس کرده ام.
حضرت استاد نخست بحث را با توجه به متن کتاب توضیح می داد و با مثال های گوناگون به تبیین و تشریح مطلب می پرداخت. پس از آن حاضران در جلسه به نوبت، متن کتاب را می خواندند و استاد غلط های اعرابی و جاهای مشکل را دوباره توضیح می داد و در جلسۀ بعد، درس جلسۀ قبلی را سؤال می کرد و در صورت نیاز به رفع اشکال می پرداخت.این رویه تا حدودی در همۀ کلاس های ایشان برقرار بود و تا زمانی که ما در محضرشان بودیم به این شکل ادامه داشت.
از ویژ گی های حضرت استاد در تدریس، فصاحت و بلاغت معظم له بود. وی مسائل مهم و سنگین فقهی را به آسانی بیان می نمود و با مثال های گوناگون و گاهاً همراه با شوخی و مزاح به توضیح مطلب می پرداخت. دقت در متن و توجه به آرای فقهای معاصر و تسلط به مسائل مهم علمی و مبتلابه در جامعه از دیگر خصوصیات آن استاد راحل بوده است. عشق به تدریس و علاقۀ فراوان به علم و دانش در استاد موج می زد و با وجود کهولت سنی و کسالت جسمی تا آخرین سال های حیات مبارکشان دست از تدریس برنداشت و حتی در بستر بیماری برای برخی از طلاب مشتاق علم در منزلشان تدریس می کرد.
از دیگر خصوصیات درسی حضرت استاد روحیۀ شاگردپروری ایشان بود. در سر جلسۀ درس به همۀ شاگردان اجازۀ سؤال می داد و خودش با روحیۀ هر چه تمامتر به سؤالات آنها گوش می کرد و جواب های قانع کننده می داد و اگر طرف مقابل قانع نمی شد وارد بحث می شد. در طول بحث ادب را رعایت می کرد، تندی نمی کرد و با قدرت هر چه تمامتر به بحث ادامه می داد و در خیلی از مواقع شاگردان خود را تشویق و ترغیب به فراگیری علم می نمود.
از دیگر ویژگی های درسی حضرت استاد نشاط و شادمانی در امر تدریس بود. با اینکه هر روز چند جلسه درسی به طور عمومی و یا خصوصی داشت، امّا هیچ وقت از خودش خستگی و سستی نشان نمی داد و در امر تعلیم و تعلم بسیار کوشا و ساعی بود. در اواخر دهۀ هفتاد که در مدرسۀ طالبیه در محضرشان شرح لمعه تلمّذ می کردیم، از استاد خواستیم که حاشیۀ ملا عبدالله را به طور خصوصی برای ما تدریس کنند، تا درخواست خود را عرض کردیم سریعاً فرمودند: هر شب بعد از اقامۀ نماز مغرب و عشا در مسجد اندبیلی ها واقع در خیابان دانشسرا خدمتتان هستیم. بنابراین ما هر شب در مسجد یاد شده به محضر استاد می رسیدیم و استاد در کمال بزرگواری و خوشرویی برای ما تدریس می کردند.
با اینکه حضرت استاد عمر گرانمایۀ خود را در مطالعه و تعلیم و تعلم سپری نمود، ولی جای بسی تأسف که آثار قلمی زیادی از ایشان به یادگار نمانده و مجموعۀ آثار ایشان را در سه جلد با عناوین خلاصۀ منطق، کشکول و مواعظ و آیات می توان خلاصه می شود.
تبلیغ و ترویج مذهبی
معظم له یکی از مبلغین راستین و سنتی در تبریز بوده و در این باره زحمات زیادی را متحمل گردید. او معارف اسلامی را به صورت ساده و همه فهم بیان می کرد و از اطالۀ کلام پرهیز می کرد. توکل بر خدا، اخلاص در عمل، حضور ذهن، حافظۀ قوی، استعداد خدادادی، برخوداری از سلامت جسمانی، عشق و علاقۀ فراوان به ساحت مقدس حضرات معصومین علیهم السلام از عوامل مؤثر در تبلیغ بوده که حضرت استاد از همۀ آنها برخوردار بود و از عوامل پیشرفت معظم له در این زمینه بوده است. روضه خوانی و ذکر مصیبت حضرت استاد بسیار حزن انگیز بود. هنگام ذکر مصیبت خودش گریان می شد و در مصائب اهل بیت علیهم السلام اشک می ریخت.
اقامۀ جماعت در مساجد مختلف تبریز از کارهای روزمرۀ معظم له بود. از اوّلین سال هایی که حقیر با ایشان آشنایی پیدا کردم، ایشان ظهرها در مسجد سیّد علی آقا _ مسجد پدر آیت الله سیّد محمّد حجّت کوهکمری _ واقع در بازار کاه فروشان (سامان میدانی) و شب ها در مسجد اندبیلی ها واقع در خیابان دانشسرا، به اقامۀ جماعت مشغول می شد و گروهی از آقایان و خانم ها در نمازش حضور می یافتند. از عادات حسنۀ ایشان بیان احکام شرعی به بیان ساده در بین الصلاتین و یا بعد از اتمام هر دو نماز بود که برای مردم عادی خیلی سودمند بود.
تفسیر قرآن کریم
ایشان بر تفسیر قرآن مجید احاطۀ کامل داشت و هر شب بعد از اقامۀ نماز مغرب و عشا در مسجد اندبیل ها به ترجمه و تقسیر آن می پرداخت. در این جلسه عده ای از مؤمنان، قاریان قرآن مجید و طلاب علوم دینی حضور می یافتند و ایشان با بیان رسا، مستمعین را با ترجمه، تفسیر و شأن نزول آیات آشنا می ساخت. دریغا که این جلسات ضبط نگردید تا نسل آینده از آنها استفاده نمایند.
تجلیل از اساتید
حضرت استاد از استادانش به نیکی یاد می کرد و گاه گاهی داستان هایی از کرامات، بزرگواری ها، مظلومیت ها و انسانیت آنها بیان می نمود و در فراق آنها اشک می ریخت. از یاد فراموش نمی کنم وقتی نماز مغرب و عشا را به امامت معظم له در مسجد اندبیلی ها خواندیم. بعد از خروج از مسجد در پیاده رو به بازگویی خاطره ای تلخ از یکی از علمای بزرگ آذربایجان کردند و برای مصائب وارده بر ایشان قطرات اشک از گونه هایش جاری بود.
رحلت
حضرت استاد در سال 1384ش مبتلا به عارضۀ مغزی شد و در اثر آن دست و پای راستش بی حس گردید و در منزل تحت مراقبت خانوادۀ معظم خویش قرار گرفت. در طول چهارده سال بستری در منزل به جز امام جمعۀ محترم تبریز حضرت استاد آقای حاج سیّد محمّد علی آل هاشم و پدر بزرگوارشان حضرت آیت الله حاج سیّد محمّد تقی آل هاشم دامت برکاتهما و برخی از دوستان و شاگردان نزدیک، کسی از مسؤولین فرهنگی و مذهبی شهر از حال وی جویا نشدند و هر چه زودتر خدمات هفتاد سالۀ معظم له را به باد فراموشی سپردند!
آری، با اینکه حضرت استاد سال های آخر عمر شریفشان را در بستر بیماری بودند، ولی حقیر دورا دور از حال استاد جویا شده و وقتی مطلع می شدم در حالت بیماری هم دست از تدریس بر نداشتند مسرور گشته و دست به دعا بر می داشتم. تا اینکه حضرت استاد در روز یکشنبه 19 آبان ماه 1398ش برابر با 12 ربیع الاوّل 1441ق داعی حق را لبیک گفت و پیکر پاکش در روز دوشنبه پس از تشییع و اقامۀ نماز میت به امامت حضرت آیت الله حاج سیّد محمّد تقی آل هاشم در قطعۀ صدیقین به خاک سپرده شد. رحمة الله علیه الواسعة.
------------------------------------------------------------------------------ .1 گلشن ابرار آذربایجان، ج 2، ص 425_427.