سخن گفتن در حق انسان كامل از كمّل و اهلش لايق است و قلم به دست گرفتن و شمردن صفات نيك و خصلتهاى مخلصين و اهل ايمان لازم است اولاً معنى قلم را بداند و خود را با صفات فاضله حميده نبيله كامله آراسته و مزيّن نموده باشد، اين ثانياً است. چنان كه در قواعد علم منطق آمده است، معرَّف بايد از أجلى از معَّرف اجلى باشد ولى در اينجا مجازاً و تطفلاً قلم به دست گرفته و اين صفحات را پر مى كنيم. اين شرايط براى سخن گفتن از انسان عادى است كه معنى انسانيت را داشته است، تاچه رسد سخن گفتن از انسانى كه خود از سلاله و عترت پاك مهبط وحى و معدن رحمت و خزان علم باشد. در اين صورت حتماً و لازم است معرف از اين پاكان باشد، هرچند اهل قلم و سخن و كمالات ديگر دارا باشد. والا بايد پناه برد به كلام وحى كه در اينجا براى اداى حق مطلب واجب است از آيه هاى محكم الهى درباره اينگونه شخصيتها استفاده نمود. چون الامام موسى الصدر مصداق آيه شريفه الهى است كه مى فرمايد: يا ايهاالذين آمنوا من يرّتد منكم عن دينه فسوف يأتى الله بقوم يحّبهم و يحبّونه أذلّة على المؤمنين أعزّة على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله ولايخافون لومة لائم ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء والله واسع عليم.
و واقعاً امام موسى صدر از كسانى بود كه مورد لطف و محبت خداوند متعال قرار گرفته بود. او در برابر مؤمنان چنان ذليل و خاضع و خاشع بود كه يادم نمى رود، بعد از آن تحصنى كه در مسجد عامليه بيروت انجام داد، تشريف آوردند به منطقه بعلبك و در آنجا متوجه شدند كه در حين تحصّن، درگيريى بين اهل منطقه عرسال (مسلمان نشين) و منطقه قاع (مسيحى نشين) صورت گرفته و يك نفر از اهل عرسال به شهادت رسيده است. اين منطقه از بعلبك پنجاه كيلومتر فاصله دارد و ايشان تصميم گرفت به منطقه برود براى تسليت. بعضيها خواستند مانع شوند به بهانه اينكه وقت نيست و جاده خاكى است و دور است و اهل سنّت هستند. ولى ايشان مصمم بود برود و همراه ايشان رفتيم. جاده منطقه عرسال پرگردو خاك و كوچه ها تنگ و دراز و مشقّت آور بود، تا رسيديم به منزل محقر و كوچك پدر شهيد. از اتومبيل پياده شديم، همراه مردم كه با ما بودند. همه گردوغبار به سروصورتمان گرفته بود، حتى خود ايشان. اما با يك تبسم و لبخند مخصوص، تمام خستگيها را از جان گرفت و با يك«خسته نباشيد» به همه، وارد منزل كوچك پدر شهيد شديم، با يك فاتحه خواندن و تسليت گفتن و خداحافظى.
او نسبت به كل مردم اينگونه بود. چه نسبت به رزمندگان اسلام كه درحين آموزش نظامى بودند، و چه نسبت به شاگردان محروم و فقير و مستضعف و يتيم جنوب لبنان كه در مدرسه جبل عامل برج شمالى منطقه صور درس مى خواندند، برخورد پيامبرگونه داشت و از يك يك شاگردان جوياى حال مى شد. و چون اين مرد بزرگ از سلاله پاك پيامبر اكرم(ص) است كه ساسة العباد مى باشند، وقتى باخبر شد كه عشاير منطقه بعلبك مى خواهند به زنان و كودكان بى دفاع روستاى ديرالأحمر مسيحى نشين حملهور شوند، بى درنگ توسط راديوى رسمى دولت لبنان (در حالى كه در تحصن بودند) از همان مسجد پيامى به عشاير شيعه منطقه بعلبك فرستادند و گفتند كه هركه از شما به اين روستاى بى دفاع حمله كند، به منبر و محراب و مسجد و زن و فرزند من حمله كرده است و با اين پيام توانست جلوى فاجعه بزرگى را بگيرند. سياست ايشان در كشورى كه مذهب گرايى حاكم بر آن است اين گونه بود و با اين سياستها بود كه ميسر گرديد، كلمه حقه شهادت به ولايت امير مؤمنان على(ع) كه در اذان شيعه است، از راديوى رسمى لبنان پخش شود.
اين مردمحبوب خدا با صفات نيكى كه داشت در قبال مؤمنان ذليل و متواضع بود، اما دربرابر كافران و منافقان مانند شير ژيان مقتدر و عزيز و توانا.
فراموش نمى كنم كه درآن اجتماع بزرگ يونسكوى لبنان در حينى كه ياسرعرفات... از يأس و نااميدى درباره آزادى قدس شريف سخن مى گفت، امام موسى صدر خطاب به او گفت: «اعلم يا اباعمار ان القدس يأبى ان يتحرّر إلا على أيدى المؤمنين» يا در آن سخنرانى كه گفت: «با صهيونيستها و غاصبان قدس شريف تا آخر مى جنگيم و با چنگ و دندان با اسرائيل غاصب بجنگيد»!
بله برادر عزيز، زندگى مردان الهى حماسه و جهاد و خونفشانى در راه اعتلاى كلمه لااله الاالله و محمد رسول الله(ص) است كه از مكتب على ولى الله گرفته شده باشد. امام عزيز و راحل فرمودند: خط سرخ شهادت، خط آل محمد است و امام موسى صدر از سلاله پاك و شاگردان اين مكتب و خاندان است.
همه اينها از فضل خداست كه يؤتيه من يشاء والله واسع عليم است. ايشان به فضل الهى از اجتهاد علمى حوزوى برخوردار بودند كه آثارش در حوزه هاى علميه قم و نجف اشرف مانده است، وقتى كه بعضى از علماى لبنان درباره فضل ايشان اشكال و تفوّه كرده بودند، بعضى ديگر از شهيد سعيد آيت الله سيدمحمدباقر صدر(ره) نظرخواهى نموده اند كه آيا ايشان از فضل علمى برخوردارند يا خير؟ آن شهيد سعيد در جواب فرموده بودند: وقتى كه ايشان در نجف اشرف بودند مجتهد مسلّم بودند، حالا ديگر واضح است و آنچه را كه عيان است نياز به بيان نيست. اين مسئله چنان در محافل علماى لبنان كه آگاهى نداشتند پيچيد كه صمُّ بكمٌ شدند. والسلام عليكم و رحمة الله.
اصفهان ـ تابستان 1373