مرحوم آقاى صدر (رضوان الله تعالى عليه)، مرحوم آقاى سيدمحمدتقى خوانسارى و مرحوم آقاى حجت به آيات ثلاث معروف بودند. اين سه، بعد از مرحوم آقاى حائرى حوزه قم را اداره مى كردند. مرحوم آقاى صدر معروف بود به حسن خُلق و آقايى و بزرگوارى. ايشان به سياستمدارى هم معروف بودند. ما آن موقع هنوز بچه بوديم و گاهى در نماز آقاى صدر شركت مى كرديم. وقتى كه آقاى بروجردى در اوايل سال 1364 ق وارد قم شد، آقاى صدر محل نماز خود را كه در صحن بود به ايشان دادند. خودشان آن وقت رفتند و در مسجد موزه كه معروف است و الآن آيينه كارى شده، اقامه نماز كردند. آقاى صدر بعدها كم كم از جريان كل حوزه كنار كشيدند و خانه نشين شدند. ايشان مرد بسيار بزرگوارى بودند.
اما آقاى حاج آقاموسى صدر (واقعاً نمى دانيم كه بگوييم حفظه الله تعالى يا رضوان الله تعالى عليه؟). ما اول ايشان را تنها از دور زيارت مى كرديم. ايشان و حاج آقاموسى زنجانى و حاج آقامهدى روحانى با يكديگر همدرس و هم بحث بودند. بعدها ما با ايشان نزديكتر شديم و گاهى در مباحثات باهم بوديم. آقاى صدر چه آن زمان و چه بعدها كه به لبنان رفتند، در اخلاق از افراد كم نظير بودند. جهات اخلاقى كم نظيرى در ايشان وجود داشت كه يكى از آنها تواضع ايشان بود. ايشان انسان بسيار متواضعى بود. حتى آن وقتى كه به اوج مرتبه رياست رسيده بود، همان تواضع را حفظ كرده بود. در آخرين سفرى كه به قم آمده بودند، در جلسه اى كه به ديدنشان رفتيم، ديدم كه تقريباً همان حالت طلبگى قبل از رياست را حفظ كرده اند. اين رياستها در ايشان هيچ تأثيرى نكرده بود. به نظر من اين يكى از فضايل بزرگ يك انسان است كه وقتى كه در دنيا قدرى عظمت پيدا كرد، خودش را گم نكند و تغيير نكند. در روايت داريم كه اگر رفيق تو به قدرت و رياست رسيد و يك دهم آن محبت سابق خود را حفظ كرد، قدرش را بدانيد. ايشان آنگونه كه ما ديديم، اينطور بود. تواضع ايشان فوق العاده بود. او در آخر همان جلسه فرمود: «كسى هست يك آبگوشتى به ما بدهد تا بنشينيم در يك جلسه كمى گپ بزنيم؟» بعد آيت الله زنجانى گفته بودند من آماده هستم و اين جلسه در منزل ايشان برقرار گرديد. در برخوردهايى هم كه با بنده داشتند نوعاً همين طور بود. موضوعى كه من خيلى مهم مى دانم و بر آن تأكيد دارم، آن است كه بعد از اينكه به حسب ظاهر به اوج رياست رسيد، هيچ خلقش عوض نشد. حتى كسانى كه از ايران به لبنان مى رفتند و ايشان را زيارت مى كردند، همين را مى گفتند. يكى از دوستان ما مى گفت كه ما رفتيم آنجا و در مجلس اعلاى شيعيان خدمتشان رسيديم. ايشان تا ما را ديد، با آنكه ميهمانانى از كشيشها و اسقفها داشت، آمد پيش من و به قدرى بامحبت و عطوفت برخورد كرد كه مرا شرمنده كرد. اين اخلاق ايشان بود.
از نظر فضل، به نظر بنده ايشان جزء رديف هاى اول حوزه بود. حتى يكى از دوستان ما كه با ايشان همدرس بود مى گفت كه وقتى در درس يك اشكالى به ذهن من مى رسيد و دنبال جمله مناسبى مى گشتم كه آن را بيان كنم، مى ديديم كه آقاى صدر دارند همان اشكال را بيان مى كنند. هم قلم ايشان خوب بود و هم خط ايشان. خوب، خداوند هم كمالات را جمع كرده بود در ايشان; قيافه خوبى داشتند و اخلاقشان هم خيلى خوب بود. ايشان از جمله استعدادهاى بالا در حوزه بودند. واقعاً ايشان استعداد فوق العاده اى داشت و بدين معنا رفتن ايشان ضايعه اى براى حوزه بود. ايشان از شاگردان مرحوم آقاى داماد بود. جناب حاج آقا موسى زنجانى، حاج آقا مهدى روحانى، آقاى آذرى قمى و آقاى آقايى هم از شاگردان مرحوم داماد و همدرس آقاى صدر بودند.
بعد از فوت مرحوم آقاى شرف الدين، ايشان را به لبنان بردند و برحسب آنچه ما شنيديم، لبنانيها گفته بودند كه خداوند مرحوم آقاى شرف الدين را براى ما جوان كرده و برگردانده است. ايشان با خدمتى كه به شيعيان لبنان كرد، آنها را عظمت داد. آن حالت استضعاف و ذلت را از آنها دور نمود. پيش از اين مسافرت آخرى كه كردند و طى آن ناپديد شدند، بعضيها به ايشان گفته بودند كه به اين سفر نرويد. اما آقاى صدر اطمينان داشتند كه وقتى با آن بنده خدا روبه رو مى شوند تا چشمشاش به چشم او بيفتد او را عوض خواهند كرد. اين مسئله ناپديدشدن ايشان واقعاً يكى از ضايعات بزرگى است كه بر شيعه وارد شد، نه فقط شيعيان لبنان بلكه كل شيعه. در آخر هم معلوم نشد كه سرنوشت ايشان چه شد؟ در لبنان حتى مسيحيها و غيرمسلمانها به ايشان علاقه و محبت داشتند.
آقاى حاج آقا موسى صدر يكى از مؤسسين مجله مكتب اسلام بود. چندنفر بودند كه اين مجله را تأسيس كردند: آقاى موسوى اردبيلى، آقاى مكارم، آقاى سبحانى، آقاى محلاتى، حاج آقا موسى صدر و عده اى ديگر. آقاى صدر با آن اخلاق و تواضعى كه داشت، حتى از من هم مقاله اى گرفت. ايشان مقاله اى را كه من نوشتم از من گرفت، آن هم با يك سعه صدر خاصى. البته مقاله ما هم مقاله خاصى نبود، اما به هر حال ايشان آن را درست و اصلاح كرده بود.
ايشان اگر تا به حال مى بودند، حتماً آثار وجوديشان براى اسلام و مسلمين بسيار زياد مى بود. بعد از اينكه مفقود شدند، خدمت امام رضوان الله تعالى عليه صحبتى شده بود. آقاى حاج سيدمهدى روحانى اصرار مى كرد به ايشان كه شما اين قضيه را دنبال كنيد. ايشان فرمودند كه من مسئله را دنبال مى كنم. درنظرم است كه يك چنين عبارتى را هم فرمودند كه «ايشان مثل پسر من است» و چنين اظهار علاقه اى به آقاى صدر مى كردند.
حاج آقاموسى صدر تدبيرشان، مديريتشان، تدبرشان و سياستشان خيلى فوق العاده بود. ايشان لبنان را اداره مى كرد. برخورد آقاى صدر با كسانى كه مخالف ايشان بودند، برخوردى با كمال آقايى و مهربانى بود. درمقابل بديهاى مخالفين خوبى مى كرد. برخورد ايشان اينگونه بود. پدر ايشان هم همين طور بود. از ايشان هم واقعاً كسى غير از خوبى چيز ديگرى نديد.
(قم، زمستان ـ 1373)