اشاره: مصر امروز وارد چهاردهمین روز قیام سراسری علیه دیکتاتوری حسنی مبارک شد. پس از استعفای اعضای دفتر سیاسی حزب دموکراتیک ملی یا حزب حاکم در روز شنبه، اخوان المسلمین مصر گفتوگو با عمر سلیمان، معاون حسنی مبارک را از دیروز آغاز کرد تا روند انتقال قدرت در مصر آغاز شود. در خصوص آخرین تحولات مصر، بهویژه نقش اخوان المسلمین با حجت الاسلام والمسلمین استاد سیدهادی خسروشاهی اولین رئیس دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره در عصر پس از انقلاب اسلامی گفت و گو کردیم. گفتنی است که استاد خسروشاهی صاحب بیشترین تالیفات و ترجمهها در خصوص جریان اسلامگرایی در شمال آفریقاست. (سیدمهدی میرتبار - روزنامه تهران امروز)
به عنوان اولین سوال بفرمایید چرا بهرغم وجود رژیمهای مشابه در دو کشور مصر و تونس جرقههای انقلاب مردمی با عنایت به حضور تشکیلات مبارز اخوانالمسلمین از کشور مصر شروع نشد؟
حداقل از شش ماه قبل و بهویژه پس از انتخابات مجلس شعب در ماه نوامبر 2010 که با طرد و حذف کاندیداهای همۀ احزاب و گروههای سیاسی کشور همراه بود، آغاز یک تحول بنیادی و ریشهای در مصر، قابل درک و پیش بینی بود و اصولا این حرکت عظیم میلیونی برضد حکومت دیکتاتوری 30 ساله آقای حسنی مبارک و باند او، که اغلب افراد آن هم مانند خود وی سالیانی متمادی است که بر اریکه قدرت تکیه زده اند، نمیتواند محصول یک حادثه دیگر باشد. البته مردم تونس در قیام عمومی خود بر ضد دیکتاتوری ژنرال زین العابدین بن علی پیشگام شدند ولی این امر انگیزه اصلی در قیام مردم مصر نبود بلکه با توجه به زمینۀ مساعد میتواند به عنوان یک شوک آگاهی بخش تلقی شود.
اصولا باید توجه داشت که پس از برقراری حکومت فردی و استبدادی توسط سرهنگ عبدالناصر و سرکوب فراگیر و بیرحمانه هر نوع حرکت مخالفی ـ اعم از اسلامگرا یا حتی سکولار مانند حزب الوفد ـ مردم مصر از هر نوع اصلاح و تغییری ناامید شدند، بهویژه که رهبری احزاب و سازمانهای سیاسی، بهویژه حرکت اخوان المسلمین یا اعدام شدند و یا به زندان رفتند و یا فراری شدند، امکان هر نوع فعالیتی از مردم سلب گردید.
از سوی دیگر شعارهای پر زرق و برق ولی توخالی ناسیونالیستی عربی و داعیه رهبری جهان عرب، بخشی از مردم مصر را سرگرم ساخت. درواقع آنها به امید تحقق وعدههای قوم گرایان و حزب واحد ناصری، در انتظار باقی ماندند تا اینکه انور سادات روی کار آمد و فشار و سرکوب را بیشتر کرد و سپس حسنی مبارک هم آن را با برقراری حالت فوق العاده ـ که از 30 سال پیش تاکنون ادامه دارد ـ تحکیم نمود و بدین ترتیب مردم مصر در عمل و به قول خود «تسلیم امر واقع» شدند و در انتظار دریچهای برای آزادی و استقلال ماندند. به هرحال استمرار این روش و ریاست مادام العمری آقای حسنی مبارک که تازه در فکر بود که فرزند خود ـ جمال ـ را از سوی حزب حاکم ـ حزب ملی دموکراتیک ـ بعد از خود، کاندیدای ریاستجمهوری نماید، همراه با فقر وحشتناک و بیکاری فراگیر و زیرخط فقر بودن بیش از 30 میلیون نفر، بهعلاوه سیاست خائنانه حاکمیت مصر در قبال مسائل جهان اسلام و عرب، بهویژه مسئله فلسطین که موجب شرمساری رنج و درد اغلب مصریها شده بود، باعث گردید که بالاخره جرقۀ انقلاب عمومی زده شود و به شعلههای آتش فشانی تبدیل گردد که بیشک تا پیروزی مردم هم این آتش، خاموش نخواهد شد.
چرا تاکنون هیچ جنبشی رهبری و محوریت این قیام را بر عهده نگرفته است؟
این خود تاکتیک درستی برای فراگیر ساختن قیام و روشی منطقی در قبال توطئههاست که نتواند با سرکوب یک گروه و یک سازمان مدعی رهبری جنبش مردم را متوقف نماید و مردم را از نو دلسرد و مأیوس سازد. در این میان، بهرغم اینکه سازمان اخوانالمسلمین کارگردان اصلی تظاهرات میلیونی بوده و حتی انتظامات و اداره آن را در میدان آزادی ـ میدان التحریر ـ به عهده دارد، برای جلوگیری از حساسیت غربیها و دشمن صهیونیستی و از همه مهمتر، پیدا شدن اختلاف در درون احزاب و سازمانهای سیاسی، تمایلی به محور نشان دادن خود بروز نداد، همان روشی که شیخ راشدالغنوشی، رهبر نهضت اسلامی تونس، نیز در پیش گرفت و در مصاحبه خود هنگام ورود به کشور، اعلام داشت که با همۀ گروههای سیاسی، برای ایجاد یک کشور آزاد و یک حکومت دموکراتیک همکاری خواهد کرد.
نقش البرادعی تا چه حد در این مبارزات موثر است و ایشان تا چه اندازه امکان بهدست گرفتن قدرت را دارند؟
آقای محمد البرادعی، مطلقا نقشی در مبارزات کنونی مردم مصر ندارد و هرگز صلاحیتی هم برای در دست گرفتن قدرت را ندارد. آقای البرادعی پس از 25 سال اقامت در خارج از کشور، ناگهان به فکر اصلاحات در مصر افتاد و چند نفری را دور خود جمع کرد اما موفقیتی به دست نیاورد تا اینکه با آغاز حرکت مردم به سرعت از «وین» به «قاهره» برگشت و در «نماز جمعه» شرکت نمود تا خود را جانشین حکومت کنونی بنامد.
اما واقع امر ایناست که آقای «البرادعی» چیزی شبیه «شاپور بختیار» شاه ایران است که از سوی غرب، برای جلوگیری از حاکمیت مردم و اسلامگراها به صحنه آمده و مطرح شده است گرچه او «مصری الاصل» است ولی هیچگونه ریشهای در میان مردم ندارد. روش غیراخلاقی او در مسئله هستهای ایران و گزارشهای غیرواقعی و دوپهلوی او برای رضایت آمریکا و اسرائیل نشان میدهد که آبشخور البرادعی از کجاست.
بهرغم وجود بزرگترین دانشگاه اسلامی اهل سنت در این کشور، چرا تاکنون علما و رهبران آن اقدام شایستهای در رویارویی با رژیم مبارک از خود بروز نداده و صرفا به حضور خود در میان معترضین اکتفا کردند؟
البته «الازهر» بزرگترین و قدیمی ترین دانشگاه اسلامی اهل سنت است و سابقه درخشانی در تاریخ دارد و اغلب علما آن همواره در حرکتهای مردم در کنار آنها قرار داشتند. اما متأسفانه در دوران دیکتاتوری عبدالناصر، انتخاب «شیخ الازهر» که در اختیار شیوخ الازهر بود، به «رئیسجمهوری» محول شد و این امر، استقلال و اهمیت و ارزش الازهر را از بین برد و نابود ساخت. یعنی از آن تاریخ تاکنون، شیوخ الازهر را رئیسجمهوری ـ عبدالناصر، انور سادات و حسنی مبارک ـ تعیین یا انتخاب کردهاند و آنها در واقع به ابزاری تبدیل شدهاند و چارهای ندارند جز اینکه باید در جناح حاکمیت حرکت کنند!
و روی همین اصل، متأسفانه در بسیاری از مسائل جهان اسلام و عرب، بهویژه مسئله فلسطین و در قرارداد ننگین «کمپ دیوید»، الازهر نقشی را که باید بر عهده داشته باشد، ایفا نکرد و بهطور خلاصه میتوان گفت که متأسفانه اکنون اغلب علما مصر عملا کارمندان دولت هستند و بهطور طبیعی نمیتوانند برخلاف نظر دولت، کاری انجام دهند.
البته در حرکت اخیر مردم مصر، پس از تأخیری قابل تأمل، گروهی از علمای الازهر، در تظاهرات شرکت و یا بیانیههایی در دفاع از مردم صادر کردند. بخشی از اعضای «مجمع البحوث الاسلامیه» مانند شیخ دکتر محمد عماره با سخنرانیها و مصاحبههای خود، موضع واقعی الازهر را در تأیید انتفاضه مردم، اعلام داشتند و حتی برادر عزیز ما شیخ محمد عماره، در بیانات تلویزیونی خود رسما سقوط کامل رژیم مبارک را اعلام کرد و گفت کسانی که علاقهای به دیدار با آقای حسنی مبارک دارند، میتوانند در «تشییع جنازه او و حکومتش» شرکت کنند و این نوع بیان نشانگر موضع گیری واقعی الازهریها ـ غیر از فقهای السلطه و علمای الشرطه ـ میتواند باشد.
در نظر بسیاری از مردم این قیامها به تحریک و حمایت بعضی از کشورهای غربی انجام میشود. این نظر تا چه اندازه میتواند صحیح باشد؟
قیام مردم مصر، با قیامهای مخملیای که در چند سال گذشته در بعضی از کشورها شاهد آن بوده ایم، فرق ماهوی دارد در قیامهای مخملی، اهداف کسانی که پشت پرده هستند اجرا میشود و مثلا حکومتی بر سر کار میآید که هوادار غرب یا شرق باشد اما در قیامهای مردمی، مانند قیام مردم تونس و مردم مصر و فردا در یمن، اردن و... نتیجه کاملا برعکس است، یعنی حکومتهایی سرنگون میشوند که عامل امپریالیسم بهشمار میروند و عناصری بر سر کار میآیند که خواستار استقلال و آزادی مردم و کشور خود هستند. به هرحال تصور اینکه این قیامها به تحریک و تشویق غربیها انجام میپذیرد، کاملا غیر منطقی است زیرا که غرب از عناصر مزدور وابسته به خود، تا روزی که میتواند، پشتیبانی میکند اما وقتی که شاهد انحطاط و سقوط قطعی آنها میشود، بلافاصله موضع دیگری را اعلام میدارد تا در فردای آن کشور، جای پایی داشته باشد و به قول خودشان، مانند مسئله ایران «دچار بحران دائمی و اصلاح ناپذیر» نگردند.
آیا آمریکا و رژیم صهیونیستی به خاطر خوش خدمتیهای مبارک به آنان اقدامی در جهت ابقای او از خود نشان میدهند و یا ترجیح میدهند نظام حکومتی دیگری روی کار آید؟
آمریکا و رژیم صهیونیستی بهرغم علم کامل به اهمیت بقای مبارک در رأس حکومت در مقابل یک قیام عمومی، نمیتوانند از آن دفاع کنند و هرگونه اقدامی، مانند دورۀ انقلاب اسلامی، در نهایت به ضرر آنها تمام خواهد شد. مثلا در مصر، شاهد بودیم که گروهی از اوباش به عنوان پشتیبانی از رژیم مبارک، با چوب و چماق و سنگ به مردمی که در میدان التحریر کاملا بهطور مسالمت آمیز حضور داشتند، حمله کردند و عدهای کشته و زخمی شدند اما نتیجه آن شد که حتی غربیها آن را تقبیح کردند و آقای احمد شفیق به اصطلاح نخست وزیر انتصابی آقای حسنیمبارک هم مجبور شد که در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود از وقوع آن عذرخواهی کند.
بههرحال غرب و رژیم صهیونیستی چارهای ندارند جز اینکه برپایی نظام حکومتی جدید را بپذیرند و البته کاملا نگران آینده هستند چون بهخوبی میدانند هر نظامی که در مصر بر سر کار بیاید، روشهای خیانت بار سادات و مبارک را ادامه نخواهند داد و برای جلب رضایت مردم آن روشها را کنار خواهند گذاشت.
نظر مجلس الشعب مصر درباره تحولات فوق چیست با عنایت به اینکه در سالهای اخیر تعدادی از نمایندگان از حزب مخالف نیز وارد مجلس شدند؟
مجلس ملی(الشعب) این کشور با انتخابات رسوایی که انجام گرفت اصولا مشروعیتی از نظر مردم ندارد تا بتواند درباره تحولات اخیر کشور اظهارنظر کند. تازه همین رژیم هم وعده داده که به تخلفات حاصله در انتخاب افراد، دو ماه بعد رسیدگی خواهد کرد! و بدین ترتیب مجلس هم تشکیل جلسه خود را به تعویق انداخت.
البته در دوره قبل تعدادی از افراد وابسته به احزاب مخالف از جمله اخوان المسلمین در مجلس حضور داشتند ولی این بار، طبق درخواست آقای مبارک 99 درصد نمایندگان وابسته به حزب حاکم انتخاب شدند و جالب است بدانیم که در نظامهای دیکتاتوری مانند تونس و مصر، همیشه رئیسجمهوری ـ تنها کاندیدا ـ با رقم 99 درصد آرا انتخاب میشوند و این نشان دهنده ماهیت نظامهایی است که امروزه ملتها بر ضد آنها قیام کردهاند.
آیا با عدم وجود لیدر و رهبری مشخص آیا این قیام به پیروزی و برکناری آقای مبارک منجر میشود و چه تضمینی وجود دارد که مصر به وضعیت عراق دچار نشود؟
شرایط داخلی کشورها در همه جا یکسان نیست. در تونس و مصر انتخاب رهبری ویژه مقدور نیست، چون شخصیتی مثلا مانند امام خمینی (ره) و یا شهید حسن البنا موجود نیست که بتواند با کاریزمای خاص در قلوب اکثریت جای داشته باشد.
در اینکه آقای مبارک برکنار خواهد شد ـ یا درواقع عملا برکنار شده است ـ شکی نیست و پس از پیروزی مردم باید با توجه به قانون حاکم، دادستان کل به عنوان رئیس موقت دولت زمام امور را بهدست بگیرد، تا به مسئله انتخابات اصلی بپردازد.
وضعیتی که در عراق پیش آمد نتیجه دخالت مستقیم اشغالگران خارجی و در رأس آنها آمریکاست. در مصر شرایط برای بهوجود آمدن وضعیتی مشابه وضع عراق، مطلقا وجود ندارد و اصولا مردم مصر یا رهبران احزاب، برای رسیدن به هدف، به «جنگ قدرت» نمیپردازند و با قبول اصول دموکراتیک به میدان میآیند در نتیجه هم بهطور طبیعی، مطلوب خواهد بود.
به نظر شما موقعیت کنونی و آینده اخوان المسلمین مصر چگونه خواهد بود؟
البته حزب «الوفد» از لحاظ تاریخ تشکیل، قدیمی تر از اخوان المسلمین است ولی موقعیت کنونی اخوان، خیلی محکمتر از «الوفد» و یا دیگر سازمانهایی است که خود را «حزب» مینامند ولی حزب واقعی نیستند مانند؛ «حرکه کفایه»، «التجمع»، «الناصری»، «الاحرار» و امثال آنها که از اعضای یک خانواده یا چند دوست آشنا تشکیل شدهاند و در واقع نمیتوان آنها را حزب نامید.
«حزب الوطنی دیمقراطی» حاکم هم که مانند حزب «رستاخیز» شاه، عدهای از کارمندان و فرصت طلبان را گرد هم آورده است را قاعدتا باید «منحله» نامید و با توجه به سابقه آن، دیگر نمیتواند در عرصه سیاسی مطرح باشد.
البته چند نام و عنوان دیگر هم مانند «حزب الغد» و یا «الشباب المصری» و «گروه البرادعی» ـ جمعیت ملی تغییرـ وجود دارند. ولی این گروهک ها، کوچکتر از آن هستند که بتوانند جایگزین و آلترناتیو موفق در حاکمیت بعدی مصر باشند. بدون کوچک ترین تردیدی «اخوان المسلمین» سازمان یافته ترین و متشکل ترین حزب سیاسی کشور است و «حزب الوفد» پس از آن، میتواند به عنوان یک حزب سابقه دار، خود را مطرح سازد و البته بهرغم مسائلی که دارد، اخوان المسلمین بعید نیست که با آن در تشکیل حکومت آینده، ائتلاف کند و یک بار هم در دوران حاکمیت کنونی با آن ائتلاف کرد و کاندیداهای خود را به مجلس شعب فرستاد.
البته آمریکا و رژیم صهیونیستی و حسنی مبارک و عمر سلیمان، از نفوذ و گسترش دامنه فعالیتهای اخوان در حوادث اخیر سخت نگران هستند. آقای مبارک در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی آمریکایی به صراحت گفت: من آماده هستم کنار بروم، ولی بیتردید پس از من، اخوان المسلمین حکومت را به دست خواهند گرفت و قائم مقام او آقای سلیمان، به خیال اینکه هنوز و مانند گذشته «حاکم اصلی» مصر است، در مصاحبه خود ضمن اعلام نقص اصلی در این جریانات و راه اندازی تظاهرات میلیونی و جمع شدن مردم در میادین شهرهای عمده مصر بهویژه «میدان التحریر»، مدعی شد که اینها توطئهای است که از سوی اخوان المسلمین اجرا میشود. وی سپس مردم شرکت کننده در این ماجراها را عناصر مزدوری نامید که از «خارج» الهام میگیرند. عمر سلیمان در حالیکه فکر میکرد هنوز بر قدرت سوار است، از موضع بالا اعلام کرد که حاضر است با این نیروها به «گفتوگو» بنشیند، ولی به این نکته اشاره نکرد که چگونه حاضر شده است با گروهی «توطئه گر» و «مزدور اجنبی» سر میز مذاکره بنشیند. عمر سلیمان هنوز و با همان ذهنیت غلطی که 22 سال در مقام عالی امنیت مصر، نقشه سرکوبها ودستگیریها و محاکمهها را برای استقرار حکومت حسنی مبارک و باند حاکم، طرح و اجرا میکرد، اکنون نیز مدعی میشود که دولت توان مقابله با شورش را دارد، اما این بار غافل مانده که دیگر خیلی دیر شده است.
به نظر شما تکلیف مبارک و اعضای کابینه او پس از پیروزی معترضین چگونه خواهد بود؟
مردم مصر انتقام جو نیستند، حتی وقتی «افسران آزاد» برضد شاه فاروق کودتا کردند، او را با تشریفات و با احترام بدرقه کردند و در کشتی خاص خودش، او را به خارج فرستادند. الان هم من تردیدی ندارم که با مبارک و باند او که 30 سال بر مردم سلطه داشتند و هرچه خواستند انجام دادند، مطابق قانون عمل خواهند کرد.
اتفاقا آقای احمد شفیق در نخستین مصاحبه خود گفت اخلاق ما مصریها که «چند هزار ساله است، حکم میکند که «با احترام رئیس حکومت را بدرقه کنیم.» ولی بعضی از مخالفان به علت کشتارهای اخیر در میدان التحریر، خواستار محاکمه و اعدام بعضی از مسئولان و آمرین این کشتارها مانند حبیب العدلی وزیر کشور درازمدت حسنی مبارک شده اند.
و اکنون باید منتظر باشیم و ببینیم که آیا آقای حسنی مبارک خود کنار میرود یا اینکه قائم مقامش عمر سلیمان، به دستور آمریکا او را برکنار میسازد تا خود نقش وی را بازی کند و از روی کار آمدن گروههای ملی و اسلامی جلوگیری نماید یا اینکه مردم مصر سرانجام کل حاکمیت کنونی فرعونی مصر را یکجا سرنگون میسازند.
|